هولمز و واتسون
شرلوک هولمز کارآگاه معروف و دستیارش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم، چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟
واتسون گفت: میلیونها ستاره می بینم.
هولمز گفت: چه نتیجه ای می گیری؟
واتسون گفت: ازلحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد.
شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی! نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که چادر ما را دزدیده اند!
در زندگی همه ما، بعضی وقتها بهترین و ساده ترین جواب و راه حل، کنار دستمان است، ولی این قدر به دور دستها نگاه میکنیم که آن را نمی بینیم
 
 


نظرات شما عزیزان:

شیرین
ساعت18:07---15 آذر 1391
سلام داستانت زیبا بود قبل از اینکه به آخر برسم داشتم واتسون رو تحسین میکردم
راستی امیر تبرئه شد ممنون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:5 توسط امین حیدری| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com